در معر خطر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی) رجوع شود به: compliant، قابل موافقت
اطمینانپذیر [رمزشناسی] ویژگی سامانهای که دارای اطمینانپذیری یا قابلیت اطمینان است|||متـ . قابل اطمینان
واژههای مصوب فرهنگستان
راز دار، موثق، معتبر، قابل اعتماد، موتمن، قابل اطمینان، معتمد، قابل اتکا، مورد اطمینان سایر معانی: اتکاپذیر، قابل اعتبار، اوستام پذیر، استوان پذیر، استام پذیر (رجوع شود به: rely) [حسابداری] ...
مناسب، قابل جرح و تعدیل، قابل توافق، وفقپذیر، سازوار سایر معانی: سازگار، انعطاف پذیر، سازش پذیر، اقتباس پذیر، انطباق پذیر، قابل تغییر [برق و الکترونیک] تطبیق پذیر مدار یا سیستمی که می تواند ...
تنظیم پذیر، تعدیل پذیر سایر معانی: تعدیل پذیر، تنظیم پذیر [سینما] قابل تنظیم [برق و الکترونیک] قابل تنظیم [مهندسی گاز] قابلیت تنظیم، قابل تطبیق [نساجی] قابل تنظیم - قابل تطبیق [ریاضیات] قابل ...
وفادار، صادق، هم پیمان سایر معانی: وفادار، صادق، هم پیمان
تابع، متمایل، رام، رام شدنی، قابل جوابگویی سایر معانی: مسئول، جوابگو، پاسخگو، موظف، رهنمودپذیر، هدایت شدنی، پذیرا، آزمون پذیر، قابل بررسی، تحت نفوذ، اتهام پذیر
در همه ی حالات، در کلیه ی آزمایش ها، دائما، همیشه [برق و الکترونیک] دارای خطا، خراب [حقوق] مقصر، خاطی
توانا، امر، معتبر سایر معانی: تحکم آمیز، آمرانه، ناشی از جاه و مقام، اصیل، قابل اطمینان، تایید و تصدیق شده، مستبد، قلدرماب، خودکامه، پر عتاب و خطاب، سلطه جو، سلطه گرا، دیکتاتور منش، مقتدر ...
متغیر، نا پایدار، تغییر پذیر، تعویض پذیر، دگرگون شدنی، دگرگون پذیر سایر معانی: (در اتومبیل) توی دنده ی سبک تر گذاشتن، دگرگونی پذیر، عوض شدنی، مبادله پذیر، معاوضه پذیر، متلون، دمدمی، تعوی پذ ...
باوجدان، وظیفه شناس سایر معانی: وجدانی، امانت آمیز، شرافت آمیز، راست و درست، درستکار، امین و شریف، خوش کار، خوب کار، دارای وجدان کار، دقیق، موشکاف