adaptable
/əˈdæptəbl̩/

معنی

مناسب، قابل جرح و تعدیل، قابل توافق، وفقپذیر، سازوار
سایر معانی: سازگار، انعطاف پذیر، سازش پذیر، اقتباس پذیر، انطباق پذیر، قابل تغییر
[برق و الکترونیک] تطبیق پذیر مدار یا سیستمی که می تواند خودش را اصلاح کند . این کار در یک آدمک با استفاده از حسگرهای بینایی، فشار یا لمس انجام می پذیرد.
[صنعت] جور، مناسب، سازگار ،وفق پذیر

دیکشنری

سازگار
صفت
suitable, appropriate, proper, convenient, adequate, adaptableمناسب
adaptableقابل جرح و تعدیل
adaptable, conformableقابل توافق
adaptableوفقپذیر
adaptableسازوار

ترجمه آنلاین

سازگار

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.