(بیس بال) گوی پرتاب شده با نوک یا بند اول انگشتان (knuckler هم می گویند)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
د رشمشیر کارد، انگلیسی حائل
تسلیم شدن، زه زدن، ای والله گفتن، دست کشیدن
(امریکا ـ عامیانه) احمق، پخمه، خنگ
پنجه بوکس، پنجه مشت زنی سایر معانی: پنجه بکس
(خودمانی) مورد نکوهش یا گوشمالی قرار دادن
(گفتار و رفتار) تقریبا مستهجن
تسلیم شدن، سرسپردن سایر معانی: (با قید شرایط) تسلیم دشمن شدن (در مقابل تسلیم بدون قید و شرط : unconditional surrender)، دست از پایداری کشیدن، ترک مقاومت کردن، سرفرود آوردن
موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن سایر معانی: پیروی کردن (از حکم یا قانون و غیره)، اطاعت کردن [فوتبال] موافقت کردن [حقوق] رعایت کردن، پیروی کردن، اجابت کردن ...
واگذار کردن، تصدیق کردن، دادن سایر معانی: اذعان کردن، اعتراف کردن، (شکست خود را) پذیرفتن، (حق یا امتیاز و غیره) اعطاکردن، تسلیم کردن [حقوق] اعتراف کردن، اعطا کردن، واگذار کردن، تسلیم کردن ...
کودن، استدلال کننده موشکاف، بیشعور سایر معانی: آدم نادان، جاهل، نابخرد
سجده کردن، کرنش کردن، پیشانی بر زمین نهادن، (مجازی) زیاده خود را کوچک کردن، (سابقا در چین) زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن (به نشان احترام به سلاطین و بزرگان)، سجودچینی که عبارت است ا ...