معنی

موافقت کردن، براوردن، اجابت کردن، قانع کردن
سایر معانی: پیروی کردن (از حکم یا قانون و غیره)، اطاعت کردن
[فوتبال] موافقت کردن
[حقوق] رعایت کردن، پیروی کردن، اجابت کردن

دیکشنری

مطابق
فعل
agree, consent, comply, approbate, accede, acceptموافقت کردن
fulfill, comply, fulfilبراوردن
complyاجابت کردن
convince, satisfy, comply, contentقانع کردن

ترجمه آنلاین

رعایت کنند

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.