کهنه خر، بنجل خر، یابو خر سایر معانی: (انگلیس)، کسی که اسب های پیر را می خرد و گوشت آنها را به عنوان خوراک سگ می فروشد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جنس بنجل و کهنه
کالباس پر ادویه
زبردستی، مهارت، استادی
هنر، استعداد، فن، صنعت، استادی، نیرنگ سایر معانی: مخفف:، مقاله، جنس، هنر (که شامل نقاشی و تندیسگری و معماری و موسیقی و رقص و نمایش و ادبیات می گردد)، کار خلاقه، مهارت، تردستی، اثر هنری، فراو ...
اسباب بازی بچه، چیز قشنگ و بی مصرف سایر معانی: پشیز، پشیزه، گولزنک، زلم زیمبو، زیورآلات بدلی
چابکی، مهارت، چالاکی، تردستی، زبر دستی، سبکدستی سایر معانی: چیره دستی
فراست، استعداد، خصیصه، قوه تشخیص، بویایی، شامه سگ سایر معانی: (دراصل) شم، قدرت بویایی، قدرت تشخیص، (عامیانه) کلاس، رفتار زیبنده، زیبندگی، برازندگی، فرزامی، ویرایی، قابلیت، ذوق، مجا قوه تشخیص ...
تکه و پاره، چیزهای متفرقه، چیز باقی مانده سایر معانی: خرده ریز، چیزهای جور واجور، خرت و پرت
امادگی، تمایل، استعداد، رغبت، سرازیری، خوابیدگی، روبه زمینی
مخلفات، گوناگون، خرده ریز، متفرقه سایر معانی: چیزهای گوناگون، چیزهای متفرقه