نا معلومی، شک و تردید، عدمتحقق، نا امنی، ناپایداری زندگی سایر معانی: شک، تردید، عدم اطمینان، نامطمئن بودن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معشوقه، خانم، کدبانو، بانو، دلبر سایر معانی: رئیس خانه، خانه دار، (زن) مدیر، سرپرست، ارباب، صاحب، نماد زن یا شهبانو که در زمینه ای سرآمد است، خانم سرخانه، موله، جانان، دلدار، (m بزرگ - مهجور ...
پوچ گرایی، انکار همه چیز، عقاید نهیلیستی سایر معانی: (فلسفه - سیاست) هیچ گرایی، لاگرایی، نیست گرایی، آیین نفی مطلق، اعتقاد به تباهی و فساد دستگاههای اداری و لزوم از بین رفتن انها ...
یار، عاشق، معشوقه، رفیقه، فاسق، موله، مول سایر معانی: معشوق یا معشوقه (ی شخص زن دار یا شوهردار)
تفرقه انداز، تفرقه جویانه سایر معانی: وابسته به تفرقه ی مذهبی، نفاقی، schismatical تفرقه انداز
فرقه گرای، فرقهای، حزبی، تیرهای، کوته بین سایر معانی: وابسته به فرقه، متعصبانه، کوته فکرانه، محدود، پیرو فرقه ی بخصوص، فرقه گرا
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتف ...
مردد، نا پایدار، تغییر پذیر، مشکوک، نوسانی، جنبان سایر معانی: نوسانی، جنبان، مردد، مشکوک، ناپایدار، تغییر پذیر
نگرشی فلسفی که امکان معرفت یا توجیه را به چالش میکشد [فلسفه]
واژههای مصوب فرهنگستان
دیدگاهی در فرااخلاق که منکر امکان شناخت و توجیه باورهای اخلاقی است [فلسفه]
← شکاکیت دکارتی [فلسفه]
شکی منسوب به پیرون اِلِئایی، فیلسوف یونانی، که در مواجهه با هر مسئلهای که درمورد آن ادله متعارض وجود داشت تعلیقِ حکم میکرد؛ ازجمله مسئله امکان یا عدم امکان شناخت [فلسفه] ...