uncertainty
معنی
نا معلومی، شک، تردید، چیز نامعلوم، بلاتلکیفی
سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتفاق، شوایی
[حسابداری] عدم اطمینان، ابهام
[شیمی] خطای تخمینی، عدم قطعیت
[برق و الکترونیک] عدم قطعیت مقدار تخمینی انحراف کمیت محاسبه یا مشاهده شده از مقدار حقیقی آن .
[زمین شناسی] خطاى تخمینى ،ابهام ،عدم قطعیت
[ریاضیات] ناآوری، عدم قطعیت، بلاتکلیفی، نایقین، عدم وجود اطمینان، عدم یقین، غیر قطعی، عدم اطمینان، نایقینی
[آمار] عدم حتمیت
سایر معانی: بلاتکلیفی، عدم قطعیت، غیر محرز بودن، محقق نبودن، نا پابرجایی، ناپایداری، بی ثباتی، تزلزل، عدم ثبات، دودلی، سرگشتگی، شبهه، احتمال، اتفاق، شوایی
[حسابداری] عدم اطمینان، ابهام
[شیمی] خطای تخمینی، عدم قطعیت
[برق و الکترونیک] عدم قطعیت مقدار تخمینی انحراف کمیت محاسبه یا مشاهده شده از مقدار حقیقی آن .
[زمین شناسی] خطاى تخمینى ،ابهام ،عدم قطعیت
[ریاضیات] ناآوری، عدم قطعیت، بلاتکلیفی، نایقین، عدم وجود اطمینان، عدم یقین، غیر قطعی، عدم اطمینان، نایقینی
[آمار] عدم حتمیت
دیکشنری
عدم قطعیت
اسم
doubt, uncertainty, skepticism, suspicion, hesitancy, indecisionتردید
doubt, skepticism, uncertainty, dubiety, self-doubtشک
uncertaintyچیز نامعلوم
uncertaintyبلاتلکیفی
indeterminacy, doubt, ambiguity, incertitude, indefiniteness, uncertaintyنا معلومی
ترجمه آنلاین
عدم قطعیت
مترادف
ambiguity ، ambivalence ، anxiety ، bewilderment ، concern ، confusion ، conjecture ، contingency ، dilemma ، disquiet ، distrust ، doubtfulness ، dubiety ، guesswork ، hesitancy ، hesitation ، incertitude ، inconclusiveness ، indecision ، irresolution ، lack of confidence ، misgiving ، mistrust ، mystification ، oscillation ، perplexity ، puzzle ، puzzlement ، qualm ، quandary ، query ، questionableness ، reserve ، scruple ، skepticism ، suspicion ، trouble ، uneasiness ، unpredictability ، vagueness ، wonder ، worry