mistress
معنی
معشوقه، خانم، کدبانو، بانو، دلبر
سایر معانی: رئیس خانه، خانه دار، (زن) مدیر، سرپرست، ارباب، صاحب، نماد زن یا شهبانو که در زمینه ای سرآمد است، خانم سرخانه، موله، جانان، دلدار، (m بزرگ - مهجور - عنوان که پیش از اسم آورده می شد) خانم، سرکارخانم، علیا مخدره، (بیشتر در انگلیس) خانم معلم، (زن) آموزگار، یار
سایر معانی: رئیس خانه، خانه دار، (زن) مدیر، سرپرست، ارباب، صاحب، نماد زن یا شهبانو که در زمینه ای سرآمد است، خانم سرخانه، موله، جانان، دلدار، (m بزرگ - مهجور - عنوان که پیش از اسم آورده می شد) خانم، سرکارخانم، علیا مخدره، (بیشتر در انگلیس) خانم معلم، (زن) آموزگار، یار
دیکشنری
معشوقه
اسم
mistress, lover, concubine, love, sweetheart, paramourمعشوقه
mistress, soulmate, sweetheart, gill, girlfriend, lemanدلبر
lady, wife, madam, mistress, dame, missyخانم
lady, woman, mistress, ladyship, dame, donnaبانو
sweetheart, friend, partner, helper, alter ego, mistressیار
housewife, dame, matron, mistressکدبانو
ترجمه آنلاین
معشوقه
مترادف
bedmate ، best girl ، chatelaine ، concubine ، courtesan ، doxy ، dream girl ، fancy woman ، girlfriend ، inamorata ، kept woman ، ladylove ، main squeeze ، moll ، old lady ، other woman ، paramour ، prostitute ، roommate ، shack ، shack job ، sugar ، sweetheart ، sweetie