[زمین شناسی] آبیاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشان، فروزان، زرنگ، تابان، روشن، با هوش، تابناک، افتابی، باکله سایر معانی: درخشنده، پر سو، (رنگ و صدا) زنده، نورانی، براق، نورتاب، پر جلا، رخشا، رخشنده، سرزنده، پر روح و نشاط، شاد و خرم، س ...
راهنما، اثر، نشان، گوی، رشته، گره، کلید، گلوله نخ، مدرک، بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن، گلوله کردن سایر معانی: (در حل مسئله یا راز) کلید، مفتاح، سر نخ، سررشته، برگه، قرینه، (امریکا - عامیانه ...
مجعد، فرفری سایر معانی: پرپیچ و تاب، پرشکن، پرشکنج، شکنج دار، کلج دار [نساجی] جریان
قطره سایر معانی: مقدار بسیار کم، ذره، خرده، پاریزه، تکه
مشت، تنی چند سایر معانی: (به اندازه ی یک دست پر) یک مشت، مشت واره، شمار کم، تعداد کمی (از مردم یا چیزها)، معدودی، (عامیانه) شیطان، مایه ی شر، چموش، مایه ی صد من شیر، یک مشت پر، مشتی ...
قلنبه، ظن، قوز، کوهان، گوژ، فشار با ارنج، احساس وقوع امری در اینده، بشکل قوز دراوردن، تنه زدن، قوز کردن، خم کردن سایر معانی: (بدن خود را جمع کردن و به صورت حلقه درآوردن) قوز کردن، کوژ کردن، ...
اشاره، نشان، نشانه، قرینه، بروز، علامت، دلالت سایر معانی: نشان دهنده، گواه، الزام، بایستگی، (پزشکی) توصیه، تجویز، عمل نشان دادن، نمایه گری، اشعار [عمران و معماری] اثر - نشانه [برق و الکترونی ...
نور افشان سایر معانی: نور افشان
یک لحظه، یک دم سایر معانی: لحظه، (یک) آن، (یک) دم (jiff هم می گویند)
تابناک، روشن و شفاف سایر معانی: نورانی، درخشان
خش خش، صدای برگ خشک، خش خش کردن، صدا دراوردن از، صدای برگ خشک ایجاد کردن، صدا کردن سایر معانی: (صدای بر زدن ورق یا تکان خورن برگ ها در نسیم و غیره) خش خش، صدای ملایم، صدای ملایم ایجاد کردن، ...