bright
معنی
سایر معانی: درخشنده، پر سو، (رنگ و صدا) زنده، نورانی، براق، نورتاب، پر جلا، رخشا، رخشنده، سرزنده، پر روح و نشاط، شاد و خرم، سریع الانتقال، زود فهم، زیرک، تیزهوش، امیدبخش، فرخنده، پر جلوه، جلوه گری، (عامیانه - جمع) نور بالا (قوی تر) چراغ های جلو اتومبیل، تازه، بکر
[سینما] نور روشن / نور زیاد
[برق و الکترونیک] روشن
[نساجی] روشن - براق - نورانی - شفاف