مسابقه پرش از روی مانع سایر معانی: اسپ دوانی با پرش از موانع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فنّاوری چندمانع [علوم و فنّاوری غذا] مجموعهروشهایی برای نگهداری مواد غذایی و مهار رشد ریزاندامگانها بهمنظور بهرهمندی از چند سازوکار بهطور همزمان در ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تاخت، چهار نعل، چهار نعل رفتن، تازیدن سایر معانی: شتابیدن، تاختن، (اسب سواری) چهار نعل، (به ویژه چهارپایان) گام سریع، تاخت کردن، پیشرفت، سریع کردن، رشد سریع کردن
مانع، حصار، پرچین، چپر، راه بند، پرچین ساختن، خاربست درست کردن، از زیر در رفتن، احاطه کردن، طفره زدن سایر معانی: (دیواره یا نرده ای که از گیاهان سبز مانند شمشاد درست شده باشد) پرچین، سیبه، د ...
مانع، محظور، اشکال، گیر، رادع سایر معانی: (هرچیزی که جلوگیری کند یا به تاءخیر اندازد) مانع، جلوگیر، پاگیر، دست و پاگیر، سربار، درنگ انگیز، راه بند، بازدار، (نقص گفتار) لکنت، گرفتن زبان، تته ...
جلو گیری، سختی، انسداد، سده، گرفتگی سایر معانی: راهبندان، گیر، بند آور، مانع، سد، رهگیر، بند آوری، رهگیری، مسدود سازی، منع [عمران و معماری] سد - مانع [فوتبال] منع و جلوگیری [آب و خاک] مانع، ...