اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کناره گیری، اجتناب، احتراز، طفره، طفره روی سایر معانی: دوری، پرهیز، خودداری، جلوگیری
نیرو، نیروی عضلانی، گوشت، ماهیچه سایر معانی: زور بازو، سترگی، ستبری، عضلات قوی، (انگلیس) گوشت گراز پخته
بیش از حد کار و تقلا کردن (به طوری که به سلامتی و پویایی گزند بزند)
حک شده سایر معانی: (verb transitive) حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن
تنبیه کردن سایر معانی: سخت مورد باز خواست قرار دادن، باز خواست کردن (به ویژه اگر شدید و در حضور جمع باشد)، سخت انتقاد کردن، گوشمالی دادن، پادافراه کردن، شدیدا~ انتقاد کردن
تنبیه، مجازات، تادیب
(با حالت عصبی مرتبا) گاز گرفتن، با صدا جویدن، قرچ قرچ کردن، صدای جویدن، ملچ ملچ، رجوع شود به: champ، قرچ قرچ کردن he chomped on his cigar مرتبا ته سیگارش را میجوید صدای جویدن، قرچ قرچ a dog' ...
فرض کردن، سنجیدن، رسیدگی کردن، مطرح کردن، تفکر کردن، ملاحظه کردن، تعمق کردن سایر معانی: موردملاحظه قرار دادن، غور کردن، مورد مطالعه قرار دادن، سگالیدن، مداقه کردن، به حساب آوردن، در نظر گرفت ...
دیدن، تفکر کردن، اندیشیدن، در نظر داشتن سایر معانی: (مذهبی و عرفانی) تفکر و عبادت کردن، در بحر تفکر فرو رفتن، تعمق و تفکر کردن، سگالیدن، اندرنگری کردن، ژرف اندیشی کردن، قصد داشتن [حقوق] در ن ...
نشخوار، تنباکوی جویدنی سایر معانی: نشوار (خوراک نیم جویده ای که جانوران نشخوارگر از معده ی اول خود به دهان باز می گردانند و می جوند)، تفکر، تعمق
خرد کردن، تقلیل دادن سایر معانی: 1- بریدن و به زیر آوردن، (درخت) انداختن 2- کشتن، به خاک و خون افکندن 3- کاستن، کم کردن 4- سرکوفت زدن، خوار کردن، خلاصه کردن، (پزشکی - بریدن و راهیابی به درون ...