معنی

حک شده
سایر معانی: (verb transitive) حک کردن، تراشیدن، کنده کاری کردن، بریدن

دیکشنری

حک شده
صفت
carvedحک شده

ترجمه آنلاین

کنده کاری شده

مترادف

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.