معنی

خرد کردن، تقلیل دادن
سایر معانی: 1- بریدن و به زیر آوردن، (درخت) انداختن 2- کشتن، به خاک و خون افکندن 3- کاستن، کم کردن 4- سرکوفت زدن، خوار کردن، خلاصه کردن، (پزشکی - بریدن و راهیابی به درون رگ یا مجرا یا حفره ی بدن برای وارسی و غیره) درون بری

دیکشنری

قطع کن
فعل
grind, squelch, minify, smash, chop, cut downخرد کردن
reduce, scrimp, attenuate, cut, lessen, cut downتقلیل دادن

ترجمه آنلاین

قطع کردن

مترادف

متضاد

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.