[عمران و معماری] چاه آرتزین فوران کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] نفت دمیده [نفت] فوران
با حرارت، پر هیجان، گرم، جوشان، احساساتی سایر معانی: شادکام، سرخوش، خرمدل، سرحال، شاداب [مهندسی گاز] گرم، جوشان، جوشانده
ریزش، اضافه، تظاهر، فوران، جریان بزور سایر معانی: برون تراوی، برون شارندگی، برون ریزش، (نگارش یا سخن - بیان پر احساس و بی پروا) سرشارگویی، سرشار نویسی، برون ریزی احساسات، (پزشکی - ریزش خون و ...
پرحرف، وراج، یاوه گوی، زیاده سخن، زیاده سخن a gabby colleague یک همکار روده دراز
فوران گر، فورانی، احساساتی
سخن نامفهوم سایر معانی: زبان (یا عبارت ) من درآوردی و نامفهوم
شیوع، بروز، طغیان، وقوع، درگیر سایر معانی: (بیماری) شیوع، همه گیری، (جنگ و غیره) وقوع (ناگهانی)، نازل شدن، ظهور [بهداشت] طغیان
ریزش، جریان، بیرون ریزی، به بیرون جاری شدن سایر معانی: برون ریزش، جریان به سوی خارج، خروج، برون رفت، هرچیز برون ریزی شده، طغیان [عمران و معماری] جریان خروجی - دبی خروجی [زمین شناسی] جریان خر ...
تشکیل کف بسیار در آبجو در هنگام باز کردن بطری یا بشکه [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان