از روی بخشش سایر معانی: از روی بخشش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
انکار، چشم پوشی، کف نفس، رد، فداکاری سایر معانی: چشم پوشی (از حقوق خود)، ایثار، ترک علاقه (از دنیویات)، استغفار، ایثارگری
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مدد کار، معونت، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: همدستی، همیاری، معاضدت، ور دست، معاون، دستیار، پیشکار، وسیله ی ...
احساس وحشت و نگرانی، احساس بیم سایر معانی: (روان شناسی - اغلب a کوچک) حالت نگرانی و غم، دژمی، دژمناکی، بیم [سینما] اضطراب - بدبینی در فیلم
برکت، دعای خیر، نعمت خدا داده، نعمت، موهبت، دعای پیش از غذا سایر معانی: طلب آمرزش، طلب برکت، دعای پیش یا پس از غذا، فیض، آفرینگان، فرهومندی، تبرک، تایید، رضا و رغبت، موهبت الهی، استعداد خداد ...
برادرانه، از روی مهربانی، از روی دوستی سایر معانی: برادر وار، مهربان و صمیمی
صدقه، خیرات، خوش قلبی، دستگیری، نیکوکاری سایر معانی: مهر، محبت، حسن نیت، نیک اندیشی، نیکخواهی، احسان، گذشت (از تقصیر و گناه دیگران)، رحمت، اغماض، چشم پوشی، سعه ی صدر، بنیاد نیکوکاری، موسسه ی ...
وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان سایر معانی: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره) [حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده ...
فقدان، زیان، ضرر، جریمه، از دست دادگی سایر معانی: از دست دهی، تاوان دادن، ستانه دهی، گرو گذاری [حقوق] جریمه، زیان، ضبط، فقدان
تیرگی، ملالت، افسردگی، تاریکی، دل تنگی، تاریک کردن، تیره کردن، کش رفتن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن، افسرده شدن سایر معانی: کم نوری، مز گه، آدرنگ، نژندی، گرفتگی، ابهام، اندوه، نومیدی، ا ...
دو دلی، تامل، درنگ سایر معانی: تردید، مولش، مکث
قلنبه، ظن، قوز، کوهان، گوژ، فشار با ارنج، احساس وقوع امری در اینده، بشکل قوز دراوردن، تنه زدن، قوز کردن، خم کردن سایر معانی: (بدن خود را جمع کردن و به صورت حلقه درآوردن) قوز کردن، کوژ کردن، ...