معنی

تیرگی، ملالت، افسردگی، تاریکی، دل تنگی، تاریک کردن، تیره کردن، کش رفتن، عبوس بودن، دلتنگ بودن، ابری بودن، افسرده شدن
سایر معانی: کم نوری، مز گه، آدرنگ، نژندی، گرفتگی، ابهام، اندوه، نومیدی، افسرده بودن، ملول بودن، دلخور بودن، ترشرویی کردن، (هوا) تیره شدن، گرفته شدن، دلگیر شدن، آسمان ابری، تاریکی افسرده کننده، ابری بودن اسمان