delegation
معنی
وکالت، نمایندگی، هیات نمایندگان
سایر معانی: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره)
[حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده، تفویض تبدیل دین و مدیون
[نساجی] واگذاری اختیارات
سایر معانی: گروه نمایندگان، هیئت نمایندگی، سپارش، گزینش (به نمایندگی)، محول سازی، واگذاری، تفویض (اختیار و غیره)
[حقوق] نمایندگی، هیأت نمایندگی، اعزام نماینده، تفویض تبدیل دین و مدیون
[نساجی] واگذاری اختیارات
دیکشنری
نمایندگی
اسم
representation, delegation, agency, deputation, legation, attorneyنمایندگی
proxy, advocacy, attorney, agency, delegation, barوکالت
delegationهیات نمایندگان
ترجمه آنلاین
هیئت نمایندگی
مترادف
appointment ، apportioning ، authorization ، charge ، commissioning ، committal ، consigning ، consignment ، conveyance ، conveying ، deputation ، deputization ، deputizing ، devolution ، entrustment ، giving over ، installation ، investiture ، mandate ، nomination ، ordination ، reference ، referring ، relegation ، sending away ، submittal ، submitting ، transferal ، transference ، transferring ، trust