عطا، عطیه، ژنی، هدیه، کادو، پیشکش، ره اورد، استعداد، بخشش، نعمت، موهبت، هدیه دادن، بخشیدن، پیشکش کردن، دارای استعداد کردن سایر معانی: سوغات، ارمغان چشم روشنی، ره آورد، چشم روشنی، رونما، گلون ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعبه ی کادو
[حقوق] هبه
1- دهان گرمی، خوش سخنی 2- وراجی، پرحرفی
(انجیل) موهبت الهی که موجب شد سخنان حواریون عیسی در کلیه ی زبان هایی که مستمعین آنها بدان تکلم می کردند قابل فهم باشد
فروشگاه اشیای کادویی
هبه نامه
دهان (یا دندان های) اسب پیشکشی را بررسی نکن، از هدیه خرده گیری نکن
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مدد کار، معونت، کمک کردن، یاری کردن، مساعدت کردن، حمایت کردن، پشتیبانی کردن سایر معانی: همدستی، همیاری، معاضدت، ور دست، معاون، دستیار، پیشکار، وسیله ی ...
جایزه، رای، اجر، مژدگانی، انعام، اعطا کردن، سپردن، امانت گذاردن سایر معانی: (در مورد کمک هزینه ی تحصیلی یا پاداش یا جوایز استحقاقی) اعطا، بخشش، اعطائیه، (معمولا در اثر امتحان یا کنکور یا مسا ...
ترکه، میرای، ارثی که بنا بوصیت رسیده سایر معانی: ارث گذاری، میراث دادن، ارثیه، میراک [حقوق] ارث، میراث، ماترک، ترکه
بخشیدن، عطاء کردن سایر معانی: (معمولا با on یا upon) هدیه دادن، ارزانی داشتن، وقف کردن، (قدیمی) قرار دادن (در انبار و غیره)، گذاشتن، (قدیمی) جای دادن، منزل دادن، ارزانی داشتن باon یاupon ...