مخزن، سر چشمه، عین، چشمه، فواره سایر معانی: جهاب، فشانه، آبفشان، (مجازی) سرچشمه، منشا، سرچشمه ی رود یا نهر، زایندگاه، (فواره ی) آب خوری، آب سردکن (فواره دار)، جهاب (drinking fountain هم می گ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(چشمه ی جوانی) چشمه ی آب حیات
آب خوری، آب سرد کن، محل عمومی در خیابان برای اب نوشیدن جایگاه ابخوری، سقاخانه
[زمین شناسی] فواره آتشین فوران فراز و فرودی گدازه فروزان که از یک مجرای آتشفشانی مرکزی یا در امتداد یک شکاف می باشد، مانند یک فوران مواد مذاب که افشانه ای از قطرات کوچک مذاب و بمبها تبدیل می ...
[زمین شناسی] فواره آب - نیز بنگرید به : water cupola.
تولد، تازه پیدا شدگی، نوظهوری و آغازی سایر معانی: nascence : تازه پیدا شدگی، نوظهوری و اغازی
واحه، ابادی یا مرغزار میان کویر سایر معانی: مامن، پناه گاه، جای دنج، مایه ی دل خوشی، آبادی میان کویر [عمران و معماری] واحه [کامپیوتر] سیستم عامل چند استفاده کننده که در چندین سیستم ریز کامپی ...
منبع، والدین، پدر یا مادر، بعنوان والدین عمل کردن سایر معانی: پدر، مادر، والد، والده، پدر و مادر، پدر و فرزندی، مادر و فرزندی، (گیاه یا جانور یا سازواره) زادگر، اصل، سرچشمه، منشا، (به ویژه ش ...
بار، میخانه، رستوران، کافه سایر معانی: رستوران، کافه
ریشه، اصل، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، عنصر، بن، بنیان، فرزند، اصول، سر چشمه، بنه، پوزه بخاک مالیدن، از عددی ریشه گرفتن، ریشه کن کردن، ریشه دار کردن، داد زدن سایر معانی: ریشه ی هوایی aerial ro ...
ذخیره، انبار، مقدار زیاد، دکان، مخزن، فروشگاه، اندوخته، مغازه، اندوختن، ذخیره کردن، انبار کردن سایر معانی: انباشتن، انباردن، (از چیزی) پرکردن یا شدن، (در انبار) به امانت سپردن، با گاژ کردن، ...
منبع، سر چشمه سایر معانی: مظهر [زمین شناسی] سرچشمه فورانی رود - سرچشمه یک رود را گویند.