معنی

ذخیره، انبار، مقدار زیاد، دکان، مخزن، فروشگاه، اندوخته، مغازه، اندوختن، ذخیره کردن، انبار کردن
سایر معانی: انباشتن، انباردن، (از چیزی) پرکردن یا شدن، (در انبار) به امانت سپردن، با گاژ کردن، محل انبار چیزی بودن، گنجایش داشتن، انبار شدن، (در انبار) دوام آوردن، قابل انبار کردن بودن، پس انداز، انباشته، (به ویژه خوراک یا پوشاک یا جنگ افزار - جمع) تجهیزات، ذخایر، ستنج، نهندره، گنجیده، - فروشی، - خانه، نهادگان، نهشتگاه، نبک، فراوانی، وفور، کثرت، وابسته به فروشگاه یا دکان، فروشگاهی، (کامپیوتر) انبار کردن، (در حافظه ی کامپیوتر) نگهداشتن، (انگلیس) حافظه، انباره
[حسابداری] انبار
[علوم دامی] اندوخته، ذخیره .
[عمران و معماری] انبار - ذخیره - فروشگاه
[کامپیوتر] ذخیره کردن، انباره کردن، انباره . - ذخیره کردن- انتقال یک داده از کامپیوتر به دستگاه حافظه.
[برق و الکترونیک] ذخیره کردن انتقال جزئی از اطلاعات به حافظه یا محل ذخیره در کامپیوتر برای استفاده بعدی.
[مهندسی گاز] انبارکردن، انبار
[حقوق] انبار، مخزن
[نساجی] انبار - فروشگاه
[ریاضیات] ذخیره کردن، انبار کردن، انبار، مخزن

دیکشنری

فروشگاه
اسم
store, shop, supermarket, department storeفروشگاه
store, reserve, supply, stock, reservoir, accumulationذخیره
shop, store, minimarketمغازه
store, cellar, storeroom, storehouse, repository, depotانبار
reservoir, tank, tank, repository, storage, storeمخزن
shop, store, boutiqueدکان
reserve, store, nest egg, hoardاندوخته
scads, potful, armful, lump, most, storeمقدار زیاد
فعل
store, stash, hoard, lay in, lay by, stockذخیره کردن
store, stash, warehouse, stock, barn, garnerانبار کردن
accumulate, acquire, hive, lay in, salt away, storeاندوختن

ترجمه آنلاین

فروشگاه

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.