[ریاضیات] بافه ی پراکنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چاق، گوشتالو سایر معانی: چاق و چله، گرد و قلمبه، لمتر، گومبل، لنبه، تپل، خپله، پهن رخسار
لنگ، لنگی، نرم، قابل انحناء، شل، اهسته رو، لنگیدن، خمیدن، شلیدن سایر معانی: لنگان لنگان رفتن، (کشتی و اسب و اتومبیل عیب دار و غیره) لک لک کنان رفتن، افتان و خیزان رفتن، لنگش، شل (به ویژه در ...
گوشتالو، مغزی، خمیری، کاغذی سایر معانی: خمیر مانند، نرم و آبدار، (میوه) پر گوشت، شاداب (pulpous هم می گویند)
پیچ و تابدار، دارای صدای ترق و تروق سایر معانی: نرم، شکل پذیر، جیغ ودادی
[عمران و معماری] محدود نشده [زمین شناسی] محدود نشده