تسلیم شدن، سرسپردن، تمکین کردن، اطاعت کردن، مطیع شدن، فرمانبرداری کردن، حرف شنوی کردن سایر معانی: مطیع بودن، هیرمندی کردن، تسلیم بودن، فرمان بردن، (فرمان یا دستور) انجام دادن، به کار بستن، م ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیاده کردن، سراسر بازدید کردن، پیاده کردن و دوباره سوار کردن سایر معانی: (دقیقا) بازبینی کردن، معاینه کردن، بررسی کردن، تعمیر کامل کردن، (موتور و غیره) پیاده کردن و اجزای معیوب را عوض یا تعم ...
چوگان دسته کوتاه، ور رفتن، ول گشتن، مهمل گشتن سایر معانی: (شخص یا ابزار) گذارنده، قرار دهنده (رجوع شود به: put)، (بازی گلف)، چوگان فلزی (برای راندن گوی به سوراخ)، (معمولا با: around یا with ...
مادون، تابع، مرئوس، پایینی، فرعی، مرئوس، تابع، وابسته، مادون، فرمانبردار، مطیع، تابع قرار دادن، زیردست یا مطیع کردن سایر معانی: زیر دست، دون پایه، ثانوی، یاور، دوم، تحت انقیاد، تحت استیلا، ( ...
رشوه دادن، مداخله وفضولی کردن، مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن سایر معانی: (شخص یا اسباب) تپانگر، چپاننده، کوبگر، درفشر، (قدیمی) تمهید کردن، مقدمه چینی کردن، زمینه سازی کردن، نقشه طرح کردن، نا ...
سنتور چوبی، زیلوفون سایر معانی: (ساز موسیقی پیانو مانند) زیلوفون، گزیلوفون