نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در سایر معانی: نمای سر در، جبهه، نمای خارجی [عمران و معماری] نما - روی کار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقاب، چهره پوش، ماسک (به ویژه اگر مضحک باشد)، رخپوش
شرح، تصریح، نرمی، تفسیر، حاشیه، جلا، تفصیل، صافی، توضیح، سفرنگ، تاویل، براقی، جلوه ظاهر، حاشیه نوشتن بر، خوش نما کردن، تفسیر کردن، تاویل کردن، صیقل دادن، برق انداختن سایر معانی: مخفف: glossa ...
راهنمایی، سبقت، رهبری، تقدم، سر پوش، مدرک، هدایت، راه آب، سرب، شاقول گلوله، پیش افت، سرب دار، رنگ سربی، بردن، سوق دادن، رهبری کردن، سرب پوش کردن، با سرب اندودن، بران داشتن، راهنمایی کردن، هد ...
بالماسکه، شادمانی، ماسک، لفافه، نقاب، روبند، پوشانه، ماسک زدن، پوشاندن، پنهان کردن سایر معانی: رخپوش، رخگیر، هر چیزی که پنهان کند یا ظاهر را عوض کند، پرده، پوشش، تظاهر، پوشش ایمنی چهره، چهره ...
نرمی، صافی، براقی
پرده، حجاب، خمار، نقاب، چادر، حجاب زدن، پوشاندن سایر معانی: رخپوشی، پوشش، لفافه، روبنده زدن، حجاب را رعایت کردن، رخپوشی کردن، روی خود را گرفتن، مستور کردن، نهان کردن، روپوشه، سراگوش، واشام، ...
روکش سایر معانی: روکش (به ویژه روکش چوب)، روکش کردن، ظاهر فریبنده، نمای دروغین، پیرایه، زرق و برق، (هریک از لاهای تخته ی سه لا و چهارلا و غیره) لا، لایه، دارای ظاهر فریبنده کردن، پر زرق و بر ...