معنی

پرده، حجاب، خمار، نقاب، چادر، حجاب زدن، پوشاندن
سایر معانی: رخپوشی، پوشش، لفافه، روبنده زدن، حجاب را رعایت کردن، رخپوشی کردن، روی خود را گرفتن، مستور کردن، نهان کردن، روپوشه، سراگوش، واشام، (راهبه ها) سرپوش، روسری، (عروس) تور روی صورت، مخفف: humeral veil، (زیست شناسی) رجوع شود به: velum، (محلی) رجوع شود به: caul، پرده زدن، مستوریا پنهان کردن
[زمین شناسی] محدوده - در دیرین شناسی، یک فیلم شبکه یا تار مانند در رادیولارین که به طرق مختلفی تولید می شود. - مثلاً: پرده بال (patagium) - در بلور شناسی، یک تجمع حباب های بسیار ریز که یک ظاهر مایل به سفید یا ابر مانند در کوارتز ایجاد می کند.

دیکشنری

حجاب
اسم
veil, curtain, shawlحجاب
tent, veil, tentageچادر
screen, curtain, membrane, veil, blind, pallپرده
mask, veil, veiling, vizardنقاب
hangover, vintner, toile, screen, veil, wine merchantخمار
فعل
cover, mask, conceal, coat, veil, wearپوشاندن
veil, wimpleحجاب زدن
veilمستوریا پنهان کردن

ترجمه آنلاین

حجاب

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.