gloss
معنی
سایر معانی: مخفف: glossary، (عیب را با آب و رنگ) پوشاندن، فریبا کردن، صیقل، تلالو، براق کردن، جلا دادن، صیقل زدن، ظاهر خوب (و گول زننده)، فریبایی، توضیح یا ترجمه ی متن (که بین سطور متن اصلی نگاشته می شود)، حواشی، حاشیه نویسی کردن، توضیح و تفسیر کردن، ویراستن، ویرایش کردن، n : نرمی، n : شرح، فهرست معانی
[شیمی] برق، برق انداختن
[نساجی] جلا
[پلیمر] درخشندگی، جلا، براق تابندگی
[خودرو] مشخصه براقی موم(واکس)