تقلید، فریب دهنده، ساختگی، جعل، جا زدن، ساختن، پیچیدن، حلقه کردن، وانمود کردن سایر معانی: (از راه وانمود کردن) گول زدن، دغلکاری کردن، دغل زدن، تقلبی چیزی را ساختن، از خود درآوردن، جعل کردن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] سنگ فلس دار اصطلاح محلی انگلیسی برای سنگ های ورقه ای همچون شیل ماسه ای متورق یا سیلت سنگ لامینه ای.
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن سایر معانی: دوری کردن، پرهیز کردن، خودداری کردن، جلوگیری کردن، (حقوق) ملغی کردن، موقوف کرد ...
حرامزاده، جازده سایر معانی: فرزند نامشروع، ناپاکزاده، سندره، از جنس بد، وازده، پست، نامرغوب، تقلبی، بدل، کاذب، ناجور، بدقواره، لکنته، (خودمانی - ناپسند - حاکی از تنفر یا خشم و حتی علاقه) ای ...
ساختگی، وانمود شده، تصنعی، مصنوعی، تمهید شد، تمهید شد a contrived smile لبخند مصنوعی
اشک تمساح، اشک دروغی سایر معانی: اشک تمساح (گریه ی دروغین، تظاهر به غم)
فریبنده، فریبا، فریب امیز، گمراه کننده، گول زننده سایر معانی: نیرنگ آمیز، فریب آمیز، ریشخندآمیز، آب زیر کاه، لیوه، غلط انداز
وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، درست کردن، تدبیر کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن سایر معانی: تدبیر، ابداع کردن، ساختن، (حقوق) از طریق وصیت نامه به ارث گذاشتن، (قدیمی) تبانی کردن، توطئه کردن، (مه ...
وانمود کردن، پنهان کردن، نادیده گرفتن، تلبیس کردن، تدلیس کردن، بهانه کردن، خشکه مقدس بودن سایر معانی: عوام فریبی کردن، لاپوشانی کردن، (مهجور) تظاهر کردن
بر گرداندن، کج کردن، پیچاندن، ناهموار کردن، تحریف کردن، از شکل طبیعی انداختن سایر معانی: از ریخت انداختن، کج و کوله کردن، کژدیس کردن، کجواج کردن، قلب کردن، کژ نمود کردن، واپیچاندن، غیرعادی ج ...
تفریح، عمل پیگم کردن، انحراف از جهتی سایر معانی: تغییر مسیر، تغییر جهت، واسویی، دگرسویی، انحراف، واراهی، واراهگی، (به ویژه ارتش) منحرف سازی توجه، اغفال دشمن، وانمود، سرگرمی، وسیله ی تفریح و ...
نمای خارجی، جبهه، نمای سر در، سر در سایر معانی: نمای سر در، جبهه، نمای خارجی [عمران و معماری] نما - روی کار