diversion
معنی
تفریح، عمل پیگم کردن، انحراف از جهتی
سایر معانی: تغییر مسیر، تغییر جهت، واسویی، دگرسویی، انحراف، واراهی، واراهگی، (به ویژه ارتش) منحرف سازی توجه، اغفال دشمن، وانمود، سرگرمی، وسیله ی تفریح و تنوع
[عمران و معماری] انحراف
[آب و خاک] آب برگردان
سایر معانی: تغییر مسیر، تغییر جهت، واسویی، دگرسویی، انحراف، واراهی، واراهگی، (به ویژه ارتش) منحرف سازی توجه، اغفال دشمن، وانمود، سرگرمی، وسیله ی تفریح و تنوع
[عمران و معماری] انحراف
[آب و خاک] آب برگردان
دیکشنری
انحراف
اسم
recreation, amusement, play, break, promenade, diversionتفریح
diversionعمل پیگم کردن
diversionانحراف از جهتی
ترجمه آنلاین
انحراف
مترادف
aberration ، alteration ، deflection ، departure ، detour ، deviation ، digression ، divergence ، fake out ، red herring ، turning ، variation