ظهور، اشکار سازی، ابراز سایر معانی: تجلی، بروز، فروغ مندی، پرویزد، نمود، نمایان گری، نشان دهنده، نشانه، تجسم، (جمع) تظاهرات، آشکار سازی، پروهان سازی، هویدا سازی، اظهار، ظهور روح (به ویژه روح ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رسانه ها، واسطهها، پوشش میانی عرق سایر معانی: (از ریشه ی فارسی) سرزمین ماد (در باختر ایران - مرکز آن: اکباتان یا همدان)، (با: the - معمولا با فعل مفرد) رسانه ها (رادیو و روزنامه و تلویزیون و ...
دادههای ریزآرایهای [آمار] دادههای حاصل از فن ریزآرایه برای بررسی بیان ژن
واژههای مصوب فرهنگستان
وضع، سیما، قیافه سایر معانی: منش، طرز رفتار، ریخت، رخساره، ظاهر
فراست، سیما، منظر، صورت، چهره، قیافه شناسی، سیما شناسی سایر معانی: قیافه، ویژگی های جغرافیایی، ظاهر، برونه، (داوری شخصیت و ویژگی های فکری از روی قیافه و ساختمان بدنی) سیما سنجی، قیافه سنجی ...
غنا، اواز، سرود، تصنیف، شعر، ترانه، سرود روحانی، نغمه، خنیا سایر معانی: آواز، گلبانگ، آواز خوانی، آهنگ، چکامه، نوا، آواز پرنده، آوای پرنده، چامه، صدا
سخت، سنگ دل، سنگی، سنگلاخ، پرسنک سایر معانی: پرسنگ، سنگپوش، سنگ دار، دل سخت، بی رحم، سفاک، سنگ مانند، سنگ سان، سرد، بی احساس، بی احساسات، بی عاطفه [خاک شناسی] پاره سنگی - سنگلاخی ...
اثر، نماینده، نشان، نشانه، علامت، دلیل، هم افت، علائم مرض سایر معانی: (پزشکی) نشانه ی بیماری، نشانه ی هرچیز، همایند، علائم مر
پرگویی، فعل سازی، دراز گویی، بیان شفاهی سایر معانی: پرگویی، دراز گویی، بیان شفاهی، فعل سازی
سیما، نما، منظر، صورت، رخ، چهره، رو، رخسار سایر معانی: قیافه، دیم، لچ، ظاهر، جنبه، لقا
پیامرسانی غیرکلامی با استفاده از حرکات صورت [روانشناسی]
بررسی تغییرات چهره در واکنش به تغییرات احساسی و ارتباطات اجتماعی [رایانه و فناوری اطلاعات]