نوشیدنی غیر الکلی سایر معانی: لیموناد، سودا، نوشابه ی گازدار (مانند کوکا و پپسی)، نوشیدنی غیر الکلی مثل کوکاکولا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سپاهی، جنگ کننده، سرباز، نفر، نظامی، سربازی کردن سایر معانی: لشگری، هوادار پر و پا قرص (شخص یا هدف بخصوص)، مبارز، از زیر کار در رفتن، رفع تکلیف کردن، (خاندان های مافیا) تبهکار خرده پا، عضو د ...
جدی، رسمی، گرفته، موقر، باتشریفات سایر معانی: صادقانه، صمیمانه، از ته دل، از صمیم قلب، قانونی، مستند، شرعی، طبق رسوم و موازین مذهبی، مذهبی، پر ابهت، سنگین، پرجلال، پرشکوه، خطیر، (مسئولیت و غ ...
با تشریفات انجام دادن سایر معانی: مراسم (مذهبی یا قانونی را) انجام دادن، بجا آوردن
غنا، اواز، سرود، تصنیف، شعر، ترانه، سرود روحانی، نغمه، خنیا سایر معانی: آواز، گلبانگ، آواز خوانی، آهنگ، چکامه، نوا، آواز پرنده، آوای پرنده، چامه، صدا
دردناکی، سختی
طرفدار، فرمانروا، سایس، پادشاه، سلطان، شهریار، با اقتدار، دارای قدرت عالیه سایر معانی: برتر، ابر، عالی، عالیترین، بالاترین، عالی مقام، ابر قدرت، قدر قدرت، شاه، خسرو، خدیو، تاجدار، مستقل، خود ...
اب معدنی، آبگرم، چشمه معدنی سایر معانی: چشمه ی آب معدنی، مرکز توریستی (رامشگاه) دارای چشمه ی معدنی، رامشگاه اعیانی، تفریحگاه پولداران، باشگاه ورزشی مجهز به سونا و استخر [کامپیوتر] انجمن سیست ...
ذخیره، یدک، عوضی، لاغر، نازک، یدکی، نحیف، کم حرف، بخشیدن، چشم پوشیدن از، دریغ داشتن، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن سایر معانی: فرو گذار کردن، فروگذاشتن، قصور کردن، کوتاهی کردن، غ ...
کم، ناچیز، صرفه جو، مضایقه کننده سایر معانی: بخشاینده (رجوع شود به: spare)، مقتصد، مختصر، ممسک، پس اندازکن
عایق شمع [قطعات و اجزای خودرو] قطعهای سرامیکی معمولا از جنس آلومینا (A1203) که مانع از تخلیۀ الکتریکی بین الکترود مرکزی و پوستۀ بیرونی شمع میشود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تخم ماهی، بذر، اشپل، تخم ریزی کردن، تولید مثل کردن سایر معانی: (به ویژه ماهی) تخم ریزی کردن، بچه زایی کردن، (به ویژه به تعداد زیاد - تداعی منفی) ایجاد کردن، موجب شدن، به وجود آوردن، (ماهی و ...