[حقوق] آزاد کردن به قید کفالت (یا ضمانت)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] توسعه یافته
فزونی، توسعه، بزرگی سایر معانی: بزرگ سازی، گسترش، (نسخه ی بزرگ شده ی عکس و نقشه و غیره) بزرگ شده، بزرگ ساخت، آگراندیسمان [سینما] اگراندیسمان (واژه فرانسوی ) [عمران و معماری] افزاینده ...
نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن سایر معانی: (در مورد جاه و مقام به ویژه ...
سرک، افزایش، ضمیمه، اضافه، جمع، لقب، متمماسم، اسم اضافی، ترکیب چند ماده با هم سایر معانی: (حساب) جمع، اضافه شدن، افزودگی، هر چیز اضافه شده یا الحاق شده به چیز دیگر، الحاقی، اضافی، عنوانی که ...
بزرگساز [هنرهای تجسمی] دستگاهی در تاریکخانه که با بزرگ کردن منفی عکس، به عکاسان امکان بزرگ کردن عکس را میدهد
واژههای مصوب فرهنگستان
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن سایر معانی: بزرگتر کردن، برافزودن، نیرو دادن، توسعه یافتن، به تفصیل شرح دادن، بسط ...
عصبانی کردن، ترکاندن، منفجر کردن سایر معانی: لو دادن، (تخلف کسی را) گزارش دادن، 1- باد کردن، نفخ کردن، پف دار شدن 2- ترکیدن، منفجر شدن، پکیدن 3- (در مورد توفان و غیره) شدیدتر شدن، فرارسیدن 4 ...
بزرگسازی [سینما و تلویزیون] در تمامی هنرها، به دست آوردن نسخهای بزرگ از یک نسخۀ کوچک در مقیاس مشخص
بزرگسازی [هنرهای تجسمی] در تمامی هنرها، به دست آوردن نسخهای بزرگ از یک نسخۀ کوچک در مقیاس مشخص
مبالغه کردن در، گزافه گویی کردن، اغراق امیز کردن، بیش از حد واقع شرح دادن سایر معانی: غلو کردن، لافیدن، گزاف گفتن، گزاف گویی کردن، گنده گویی کردن، مبالغه کردن، اغراق گفتن، گزافیدن، تشدید کرد ...
روشن کردن، توضیح دادن، تفسیر کردن، تاویل کردن سایر معانی: (چیز مبهم یا مشکل یا کنایه آمیز را) روشنگری کردن، بیان کردن و توضیح دادن، واگشودن، بازگشودن، ظاهرکردن