معنی

نزدیکی، ورود، جلوس، تابع وصول، دخول، پیشرفت، نیل، شیوع، تملک نماء، نمایات، الحاق حقوق، شرکت در مالکیت، افزایش، شییء اضافه یا الحاق شده، تابع وصول کردن
سایر معانی: (در مورد جاه و مقام به ویژه سلطنت) جلوس، نیل به مقام، رسیدن، کسب، تحصیل، بر لیست موجودی ها افزودن، ملحق کردن، الحاق کردن، توافق، رضا، رضایت، (کتابخانه و موزه) افزون (بر متعلقات)، افزوده، (حقوق) پیوستن به معاهده، n : نزدیکی، نیل بجاه و مقام بخصوص سلطنت، طب شیوع، بروز، نمائات حیوان و درخت
[حقوق] ملحق شدن کشوری به یک معاهده بین المللی، حق تملک نمائات

دیکشنری

پیوستن
اسم
entrance, entry, arrival, importation, influx, accessionورود
accessionجلوس
accessionتابع وصول
proximity, vicinity, affinity, rapprochement, approximation, accessionنزدیکی
entry, inclusion, arrival, ingress, admission, accessionدخول
progress, advance, improvement, development, progression, accessionپیشرفت
indigo, attainment, bluing, blueing, accessionنیل
prevalence, outbreak, spread, rampancy, burst, accessionشیوع
accessionتملک نماء
accessionنمايات
accessionالحاق حقوق
accession, partnershipشرکت در مالکیت
increase, gain, increment, addition, growth, accessionافزایش
accessionشییء اضافه یا الحاق شده
فعل
accessionتابع وصول کردن
accessionبترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن

ترجمه آنلاین

الحاق

مترادف

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.