amplify
معنی
افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن
سایر معانی: بزرگتر کردن، برافزودن، نیرو دادن، توسعه یافتن، به تفصیل شرح دادن، بسط دادن، (نادر) غلو کردن، مبالغه کردن، (الکترونیک) افزودن نیرو، (با بلندگو صدا را) بلند کردن، دامنه را زیاد کردن، مفصل گفتن یانوشتن، برق افزودن، تقویت کردن صدا
[برق و الکترونیک] تقویت کردن - تقویت کردن افزایش دادن اندازه .
سایر معانی: بزرگتر کردن، برافزودن، نیرو دادن، توسعه یافتن، به تفصیل شرح دادن، بسط دادن، (نادر) غلو کردن، مبالغه کردن، (الکترونیک) افزودن نیرو، (با بلندگو صدا را) بلند کردن، دامنه را زیاد کردن، مفصل گفتن یانوشتن، برق افزودن، تقویت کردن صدا
[برق و الکترونیک] تقویت کردن - تقویت کردن افزایش دادن اندازه .
دیکشنری
تقویت
فعل
reinforce, augment, amplify, bolster, amplify, fortifyتقویت کردن
amplifyوسعت دادن
enlarge, magnify, maximize, heave, aggrandize, amplifyبزرگ کردن
amplifyمفصل کردن
amplifyمفصل گفتن
add, increase, enhance, augment, append, amplifyافزودن
raise, enhance, boost, boost, elevate, amplifyبالا بردن
grow, amplify, gather, greaten, lumpبزرگ شدن
expand, stretch, amplify, broaden, dilate, distendمنبسط کردن
intensify, strengthen, amplify, exacerbate, exasperate, resonateتشدید کردن
ترجمه آنلاین
تقویت کنند
مترادف
add ، augment ، beef up ، boost ، build up ، deepen ، develop ، elaborate ، enlarge ، exaggerate ، expand ، expatiate ، extend ، flesh out ، heighten ، hike up ، inflate ، intensify ، jack up ، lengthen ، magnify ، pad ، pyramid ، raise ، soup up ، strengthen ، stretch ، supplement ، swell ، up ، widen