[نساجی] رفتار عاطفی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوردن هیجانی [روانشناسی] خوردن با هدف سرکوب کردن یا تسکین احساسات منفی از قبیل اضطراب و خشم و دلهره و اندوه
واژههای مصوب فرهنگستان
[بهداشت] واکنش هیجانی
[بهداشت] آشفتگی هیجانی
احساسات نمایی، (تمایل به احساساتی شدن مکرر یا به آسانی) زود انگیزی، زود انگیختگی، شور و هیجان، احساسات گرایی، عاطفه گرایی، احساساتی بودن
بدون خونریزی، بی خون سایر معانی: بدون خونریزی (در مقابل bloody)، کم خون، بی بنیه، رنگ پریده، کم نا، بی رمق
نمایشی، درهم سایر معانی: (وابسته به هنر نمایش) نمایشی، تئاتری، نمایش مانند (از نظر برخوردها و ساختمان)، (رویداد یا سرگذشت پرهیجان و پر تحرک) پرماجرا، شگرف، پرشور (dramatical هم می گفتند)، مه ...
برانگیختنی، قابل تحریک، قابل تهییج سایر معانی: تحریک پذیر، زود انگیز
یونجه، حالت، حال، نظم و ترتیب، رفو کردن، درست کردن، اراستن سایر معانی: (محلی) مرتب کردن، منظم کردن، (کوره ی تبدیل آهن خام به نرم آهن را) با مواد نسوز آستر کردن، لایه گذاری کردن، حالت جسم و ر ...
هیستریایی، تپاک، دژ آشفته، پرتپاک، پرشور و تشنج، بسیار خنده دار، روده بر کننده، دچار تپاکی
پرشور و حرارت، پراحساسات، برانگیخته، تهییجشده، بهوس افتاده، به جنبش درامده
بی عاطفه، بی حس، پوست کلفت، تالم ناپذیر سایر معانی: (کسی که یا احساس نمی کند یا احساسات خود را نشان نمی دهد) آرام، خونسرد، تو دار، خوددار، فاقد احساس درد، بی درد، رنج نشناس، بی رگ ...