متقاطر سایر معانی: انداختن، (هر چیزی که می افتد) افتان، افتانه، پرتابه، پشگل، فضله، پیخال، براز [نساجی] تخلیه کردن - خالی کردن - ضایعات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] گرانروی سنج با سقوط گلوله
[برق و الکترونیک] مقاومت افت دهنده مقاومتی که به منظور کاهش ولتاژ دو سر بار به صورت سری با آن قرار می گیرد.
قطره چکان سایر معانی: قطره چکان
شنود [مهندسی مخابرات] ورود مخفیانه به یک شبکۀ ارتباطی، اعم از صوتی یا نوشتاری، بدون ایجاد هرگونه تغییر در محتوا یا اختلال در آن
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] وزنه اندازی - روشی که در پی جویی لرزه ای استفاده می شود که در آن، یک وزنه سنگین برای ساختن امواج لرزه ای انداخته می شود. - نیز ببینید: Thumper.
انحطاط، سرازیری، سراشیبی، سرپایینی، نشیب، سینه کش، سراشیب، سرازیر، سرازیر سایر معانی: در سرازیری، در سراشیبی، وابسته به اسکی در سرازیری، (اسکی) مسابقه ی فرود، آسان، عاری از اشکال [عمران و مع ...
مانده سایر معانی: فرسودگی، فرسودن، خستگی، کوفتگی، رنج، خسته شدن خستگی
بی خردی، بی ملاحظگی، بی احتیاطی، بی عقلی سایر معانی: بی مبالاتی، نادوراندیشی، بی زینشی، ناهوشکاری، بدداوری
کود کشاورزی، کود دادن سایر معانی: کود (به ویژه مدفوع یا کود گیاهی - برای کود شیمیایی fertilizer به کار می رود)، گسته، رشوه [خاک شناسی] کوددامی
فضول، دارای شامه تیز سایر معانی: (در کار دیگران) کنجکاو، nosey دارای شامه تیز
برائت، تصفیه، تطهیر، روانپاکسازی، تصفیه و تزکیه نفس بوسیله هنر، تنقیه، پاک سازی، پالایش سایر معانی: پالش