سفیدک کرکی [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] نوعی سفیدک که در آن قارچ بهصورت پوششی کرکمانند در سطح گیاه ظاهر میشود و ممکن است سفید یا خاکستری یا صورتی یا بنفش باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
(بیماری گیاهی) سفیدک کرکی (که توسط قارچ های تیره ی peronosporaceae ایجاد می شود)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرکی، قلنبه شده سایر معانی: کرک مانند، کرک سان، گرم و نرم و پشم مانند، کرکینه سان، کرک دار، کرکینه دار، دارای توده های کوچک و کرک مانند [عمران و معماری] منعقد - لخته ساز - هماور کننده - هماو ...
کرکی، نرم، پرزدار، پر مانند سایر معانی: (پوشیده از پر نرم یا کرک) کرک پوش، پرزپوش، پرز گرفته، باد کردن، پف کردن [نساجی] نرم - پر مانند - پرز دار - کرکی
تیره، کرکی، ریش ریش، خواب دار سایر معانی: مبهم، ناروشن، ناآشکار، گرفته، تار، گنگ، (کامپیوتر) نامعلوم، (مانند یا پوشیده از کرک یا پرز) پرزدار، پرزمانند، پرزناک، کرک سان، کرک دار، وز کرده، پرز ...
باتلاقی، خزه گرفته، خزه مانند سایر معانی: پر خزه، پوشیده از خزه، سیاه اب
گوشتالو، مغزی، خمیری، کاغذی سایر معانی: خمیر مانند، نرم و آبدار، (میوه) پر گوشت، شاداب (pulpous هم می گویند)
پیچ و تابدار، دارای صدای ترق و تروق سایر معانی: نرم، شکل پذیر، جیغ ودادی
سبک وزن، دارای وزن مخصوص کم سایر معانی: بی وزن، (به ویژه در فضا) آزاد از قوه ی جاذبه ی زمین، شناور در فضا (یا آب)، کم وزن