fluffy
معنی
کرکی، نرم، پرزدار، پر مانند
سایر معانی: (پوشیده از پر نرم یا کرک) کرک پوش، پرزپوش، پرز گرفته، باد کردن، پف کردن
[نساجی] نرم - پر مانند - پرز دار - کرکی
سایر معانی: (پوشیده از پر نرم یا کرک) کرک پوش، پرزپوش، پرز گرفته، باد کردن، پف کردن
[نساجی] نرم - پر مانند - پرز دار - کرکی
دیکشنری
کرکی
صفت
fluffy, villous, flannelette, flocculent, fuzzy, cottonyکرکی
fluffy, downy, hairy, fleecy, villiformپرزدار
soft, smooth, fine, flexible, fluffy, suppleنرم
feathery, fluffyپر مانند
ترجمه آنلاین
کرکی
مترادف
creamy ، downy ، featherlike ، feathery ، fleecy ، flocculent ، flossy ، gossamer ، linty ، pile ، silky ، velutinous