[برق و الکترونیک] شبکه الحاقی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] معادله ی دیفرانسیل جزئی الحاقی
[ریاضیات] نمایش الحاقی
[برق و الکترونیک] متغیر الحاقی
موکول کردن، بوقت دیگر موکول کردن سایر معانی: (جلسه و مذاکره و غیره) تعطیل و به بعد موکول کردن، موقتا تعطیل کردن، (عامیانه - جلسه یا گردهمایی و غیره را) از جایی به جای دیگر منتقل کردن، خاتمه ...
فتوی
داوری کردن، حکم کردن، احقاق کردن سایر معانی: (حقوق) دعوی را استماع و قضاوت کردن، فتوی دادن، رای قانونی صادر کردن، داور شدن، مقرر داشتن، فیصل دادن [حقوق] فیصله دادن، قضاوت کردن، رسیدگی (قضایی ...
[حقوق] دعوی مختومه، دعوی فیصله یافته
[حقوق] هزینه دادرسی
کمککشت [علوم و فنّاوری غذا] کشتی که در هنگام تولید پنیر بـه آغــــــازگـرهــای اول و دوم اضافه میشود تا خاصیت ویژهای به پنیر ببخشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
قسم، لابه، تحلیف، التماس سایر معانی: امر، دستور، سوگند
سرشکن کردن [مهندسی نقشهبرداری] عمل به حداقل رساندن خطاهای دستهای از مشاهدات ازطریق انجام عملیات ریاضی یا فیزیکی یا آماری