[نفت] چاه تزریق آب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشش، اعطاء سایر معانی: بخشش، اعطاء
طبقه بندی، رده بندی، عمل دسته بندی سایر معانی: درجه بندی، دسته سازی، روش تنظیم و دسته دسته سازی [حسابداری] طبقه بندی [عمران و معماری] طبقه بندی - رده بندی [فوتبال] طبقه بندی-دسته بندی [مهندس ...
تفرقه، گسترش، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری سایر معانی: نظ
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال سایر معانی: شگرد، آرنگ، لم، روال، هنجار، گواش، ترتیب، نظم، حساب و کتاب، وابسته به ...
1- (پزشکان و غیره) کشیک، 2- قابل وصول در وجه حامل، (پزشک و غیره) کشیک، گوش به زنگ [حقوق] عندالمطالبه
ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین ...
انبار فاضلاب، گندابدان، تانک گنداب، گند انبار (در خانه هایی که به فاضلاب شهر وصل نیستند)، مخزن فاضل اب، تانگ مستراح [عمران و معماری] مخزن فاضلاب - انباره فاضلاب - مخزن پلشتی - مخزن گندزدایی ...
تیزالهدان [اعتیاد] محفظهای برای جمعآوری سرنگ و سوزنهای استفادهشده
واژههای مصوب فرهنگستان
داوطلب، فدایی، سرباز داوطلب، داوطلب شدن سایر معانی: داوخواه، خواستار، داوخواه شدن، (داوطلبانه) گفتن یا عرضه داشتن، ارزانی داشتن، سرباز داوخواه (در برابر: سربازی که فراخوان شده یا مشمول است)، ...
نوعی تدفین که در آن جسد را در آب رود یا دریا رها میکنند [باستانشناسی]
آشکارسازی، شناسایی، ارزیابی، ایمنسازی، بازیافت و خنثیسازی مهمات منفجرنشده [علوم نظامی]