بحی، مباحثه، مناظره، بررسی، گفتگو، مذاکره، بحی و جدل سایر معانی: بحث، تبادل افکار، کنکاش، شور، گفتمان، بحک [سینما] گفتگو - مسدودکننده صفحه ای - بحث [ریاضیات] بحث، مذاکره، بررسی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(معمولا در حضور شنوندگان) بحث میز گرد
[ریاضیات] جهان مباحثه
بحی، استدلال، مناظره، چون و چرا سایر معانی: اقامه ی حجت، روش استدلال، برهان آوری، بحک [ریاضیات] استدلال، مباحثه، مناظره، بحث، مناظرات، اقامه ی حجت
گفتگو، محاوره، صحبت، مذاکره سایر معانی: محاوره ی رسمی، گفت و شنود (دانشمندانه)، کنفرانس، همسخنی، سخنگری
جدلی، مباحثهای، هم ستیزگرانه، جدال امیز، هم ستیز، هم ستیزگر سایر معانی: بحث آفرین، مشاجره انگیز، بحث انگیز، مورد بحث، جدل آمیز [حسابداری] بحث انگیز
گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری سایر معانی: (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبا ...
مقاله، تالیف، انشاء سایر معانی: اقدام کردن به، کوشیدن، سعی کردن، امتحان کردن، امتحانا انجام دادن، جستار کردن، کوشش، پردازش (به کاری)، مبادرت، رساله، انشا (نوشته ی کوتاه که بیانگر اندیشه و سل ...
شرح، تفسیر، بیان، تقریر، عرضه، نمایشگاه سایر معانی: شرح مفصل، برون گذاشت، تفصیل، توضیح، دیماس [سینما] برخورد دراماتیک - معرفی - مقدمه چینی
درهم ریختگی، ازدحام، اجتماع افراد یک تیم، کنفرانس مخفیانه، روی هم ریختن، ازدحام کردن، روی هم انباشتن سایر معانی: (مثل گاو و گوسفند در طوفان و سرما) به هم چسبیدن، تنگ هم ایستادن، (از شدت سرما ...
جمله ی معترضه، گفته یا اظهار اتفاقی یا ضمنی، بیان ضمنی و تصادفی [حقوق] اظهارات جنبی قاضی که لزومأ ارتباطی به دعوی یا تأثیری در حکم صادره ندارد، مقدمات حکم، نظر طردأ للباب
کنفرانس میز گرد سایر معانی: (در اصل) میز گرد شاه آرتور (که برای احتراز از صدرنشینی به صورت دایره بود)، شاه آرتور و دلیران او، (r کوچک) گردهمایی میزگرد (برای مذاکره و غیره)، بحث میزگرد ...