تخریب [مهندسی مخابرات] وضعیتی که در آن قابلیت زیرساختهای مهم برای ارائۀ محصول یا خدمات در سطح مورد انتظار به مشتری از بین میرود ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خرابی، سرنگونی، تباهی، تخریب، انهدام، ویرانی، اضمحلال، اتلاف سایر معانی: نابودی، فنا، هلاکت، مایه ی تباهی، موجب نابودی [شیمی] تخریب [عمران و معماری] ویرانی [زمین شناسی] تخریب، از هم پاشیدگی، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازده تخریب و حذف [مهندسی محیط زیست و انرژی] درصد تخریب و حذف پسماند در زبالهسوز
شیمى : تخریب جریان [شیمی] تخریب جریان
[نفت] ریزش سنگ
خودکشی، خودویرانگری
لغو، محو، فسخ، برانداختگی، الغا مجازات سایر معانی: برچیدن، الغا، ملغی سازی، براندازی، از میان برداری [نساجی] ازبین بردن - نابود کردن
نا بودی سایر معانی: نابودی [شیمی] نابودی [ریاضیات] صفر سازی، باطل سازی، فنا، نیستی
فوت، مردگی، مرگ، درگذشت، فنا، اجل، خاموش سازی یافوت، خواب مرگ سایر معانی: وفات، موت، تلف شدن زندگی، مرگ و میر، نابودی، تباهی، از میان رفتن، مرگ مانند، مرگسان، قتل، خونریزی، اعدام، (مهجور) هر ...
هزیمت، شکست، شکست دادن، پیروز شدن، مغلوب ساختن، از شکل افتادهگی سایر معانی: برباد دادن، نقش برآب کردن، ناکام کردن، باخت، مغلوب کردن، فایق آمدن، خنثی کردن، عقیم کردن [حقوق] باطل کردن نفی کردن ...
ریزش، افت، زوال، انحطاط، سقوط، بارش سایر معانی: (سقوط ناگهانی) زوال، نابودی، سرنگونی، علت سرنگونی، مایه ی شکست
واحد اندازهگیری ترمودینامیک سایر معانی: (فیزیک) گشتاور، هرزش، درونگشتی، فیزیک واحد اندازه گیری ترمودینامیک، درگاشت [شیمی] آنتروپی [عمران و معماری] آنتروپی - شمارشپذیر [برق و الکترونیک] انترو ...