مرتد سایر معانی: طفره رو
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(از خطر یا دشواری و غیره) فرار کردن، پشت کردن (به)، فلنگ را بستن
خالی، بدون مستاجر، اشغال نشده سایر معانی: غیر مشغول، در فراغت، دارای وقت آزاد
جا، خالی بودن، جای خالی، محل، خلاء، محل خالی، پست بلاتصدی سایر معانی: اتاق خالی، پست خالی، تهی جا، تهی بودگی، تهیگی، (نادر) فراغت، بیکاری، vacantness محل خالی [شیمی] تهیجاً [برق و الکترونیک] ...
بی کار، خالی، اشغال نشده، بی متصدی، بلاتصدی سایر معانی: تهی، ونگ، تهیک، فارغ، (وقت) آزاد، گنگ، بی بیان، بدون حالت، بی خیال، منگ، ابله، بی خرد، تهی مغز [ریاضیات] خالی
زمین بایر سایر معانی: بیابان برهوت، یباب، زمین بی آب و علف، خشکسار، خرابات، خراب آباد، لم یزرع [خاک شناسی] زمین مخروبه
وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه سایر معانی: نارام، دد، توسن، ارامک، تولی، تور، نارام زی، ناپرورده، (سرزمین یا زمین و غیره) غیر کشاورزی، کشتکاری نشده، دست ...
هر پهنۀ قطبی با پوشش دائمی یخ یا برف، بدون هیچ پوشش گیاهی، بهجز برف سرخ یا برف سبز گاهبهگاه [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
برق و تلألو اکسیدهای آهن و منگنز که سطح برخی از سنگهای بیابان را میپوشاند [زمینشناسی]
سفر به مناطق بیابانی برای آشنا شدن با طبیعت و بررسی گونههای جانوری و گیاهی آن و لذت بردن از آرامش تأثیرگذار آن منطقه [گردشگری و جهانگردی] ...