unoccupied
معنی
خالی، بدون مستاجر، اشغال نشده
سایر معانی: غیر مشغول، در فراغت، دارای وقت آزاد
سایر معانی: غیر مشغول، در فراغت، دارای وقت آزاد
دیکشنری
بدون استخدام
صفت
empty, vacant, hollow, void, unoccupied, unloadedخالی
unoccupied, tenantless, vacantاشغال نشده
unoccupied, tenantlessبدون مستاجر
ترجمه آنلاین
بدون اشغال
مترادف
abandoned ، deserted ، empty ، free ، tenantless ، unfilled ، uninhabited ، untenanted ، unused ، vacant