معنی

وحشی، خود رو، سبع، طوفانی، غیر اهلی، رام نشده، جنگلی، شیفته و دیوانه
سایر معانی: نارام، دد، توسن، ارامک، تولی، تور، نارام زی، ناپرورده، (سرزمین یا زمین و غیره) غیر کشاورزی، کشتکاری نشده، دست نخورده، بیابانی، برهوت، بایر، بی تمدن، بدوی، بیابان زی، بادیه نشین، سرکش، نافرمان، تخس، شیطان، مهارنکردنی، شلوغ پلوغ، درهم و برهم، هرزه، بی بند و بار، لگام گسیخته، افراط آمیز، بلبشو، ول، توفانی، پرتلاطم، در معرض عوامل طبیعی، پر توفان، متلاطم، هیجان زده، هیجانی، پر اشتیاق، دیوانه، از خود بی خود، ژولیده، نامرتب، غیرواقع بینانه، غیرعملی، محاسبه نشده، بی حساب و کتاب، غیر محتاطانه، مخاطره آمیز، خطرناک، الله بختی، خطا، دور از هدف، خارق العاده، چشمگیر، قابل توجه، وحشیانه، سبعانه، دیوانه وار، (معمولا جمع) سرزمین وحوش، جنگل، هرز زمین، بیدا، (بازی ورق) آتو، دارای ارزش معین، درنده
[زمین شناسی] دارای دامنه های بسیار بزرگ و غیرقابل پیش بینی، مثلاً یک کانال لرزه ای نوفه ای در بهره زیاد.

دیکشنری

وحشی
صفت
wild, savage, ferocious, barbaric, brutal, feralوحشی
wild, woodsy, silvan, sylvanجنگلی
stormy, windy, tempestuous, wild, troubled, diluvialطوفانی
unbroken, undaunted, savage, haggard, wild, unbackedرام نشده
ferocious, lupine, fierce, brute, murderous, wildسبع
wildشیفته و دیوانه
wild, automotive, powered, self-driven, self-moving, self-propelledخود رو
wild, ferine, savageغیر اهلی

ترجمه آنلاین

وحشی

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.