فریب، گول زدن، ریشخند کردن سایر معانی: کلاه برداری کردن، اغفال کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاش کردن، خیانت کردن، تسلیم دشمن کردن، خیانت کردن به سایر معانی: به دشمن کمک کردن، عهدشکنی کردن، گیر دادن، نارو زدن، مایوس کردن، سرخورده کردن، گمراه و سپس ترک کردن، از راه به در کردن، (برخلا ...
گول زدن، ریشخند کردن سایر معانی: خر کردن، زبان بازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن، چاپلوسی
کذاب سایر معانی: دروغگو، کاذب، ناراستگو
نادرست، غلط، خطا، اشتباهی، عوضی، نابجا، درست درک نشده، مورد سوتفاهم، اشتباه کرده [فوتبال] اشتباها
کسیکه در دادگاه مغایر باسوگند خود دروه بگوید