[کامپیوتر] علامت فرآیند از پیش تعریف شده ،نماد فرآیند از پیش تعریف شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برچسب تعریف نشده
[کامپیوتر] عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
محدود، کراندار سایر معانی: کران دار [برق و الکترونیک] کران دار [ریاضیات] کراندار، محدود، کرانه دار، محصور، پایاندار [آمار] کراندار
روشن، واضح، متفاوت، متمایز، مجزا سایر معانی: ناهمسان، ناهمگن، ناهمگون، منفرد، جدا، تک، جداگانه، مشخص، هویدا، آشکار، قابل تمیز، پیدا، بی چون و چرا، صریح، قطعی، (شعر قدیم) رنگارنگ، مزین، ممتاز ...
روباز، بی پناه، سرد، اشکار، پدیدار، درمعر نهاده [سینما] نور دیده - نور خورده - حلقه های فیلمبرداری شده - فیلم نگاتیف / نور دیدن فیلم نگاتیف [عمران و معماری] نمایان [کوه نوردی] بی حفاظ. ...
بیهوشی، ضعف، غش، ضعیف، کم نور، غش کردن، ضعف کردن، سکته کردن سایر معانی: از هوش رفتن، از حال رفتن، تباسیدن، شمیدن، ناهشیار شدن، (رنگ یا صدا یا احساس و غیره) ضعیف، بی حال، کم توان، خفیف، سست، ...
بی شکل، بی ریخت سایر معانی: بی دیس، نامشخص، بی سیما، بی صورت
نکره، نا معین، سیال، بی حد، معلق، بی اندازه، بیکران، غیر صریح، غیر قطعی، غیرقابل اندازهگیری سایر معانی: نامشخص، مبهم، نامعلوم، (دستور زبان) ناشناخته، نامحدود، بی حد و حصر، بی شمار، غیرمطمئن، ...
بی نتیجه، نا معین، سیال، معلق، نا مشخص، پادر هوا سایر معانی: تعیین نشده، نامعلوم، مقرر نشده، مبهم [عمران و معماری] نامعین [برق و الکترونیک] نامعین [ریاضیات] مجهول، نامشخص، نامعین، مبهم، متغی ...
نا محدود، بی حد و حصر سایر معانی: بی کران، ناکرانمند، بی پایان [ریاضیات] نامحدود، بی حد
غامض، مبهم، تیره، تار، ظلمانی، نامفهوم، گمنام، گمنام کردن، تاریک کردن، تیره کردن، مبهم کردن سایر معانی: تاریک، ظلمات، نا آشکار، نا هویدا، غیر قابل درک، کدر، گنگ، ناشناخته، ناشناس، غیر مشهور، ...