عیب دار کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، کج و معوج کردن، زشت کردن، دشدیسه کردن سایر معانی: از ریخت انداختن، نادیس شدن یا کردن، دگر ریخت کردن یا شدن، معیوب کردن، بدریخت کردن یا شدن، بدشکل ک ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خراب کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، زشت کردن، بدنما کردن، بد ریخت کردن سایر معانی: بی ریخت کردن
اسیب زدن، ازار رساندن سایر معانی: (صدمه ی جسمی وارد آوردن) گزند رساندن، صدمه زدن، آسیب رساندن، مصدوم کردن، زخمی کردن، (احساسات یا غرور و غیره) جریحه دار کردن، آزردن، لطمه زدن، خسارت وارد آور ...
اسیب، معیوب کردن، صدمه زدن، اسیب رساندن، زیان رساندن، ناقص کردن، بی اندام کردن، ضایع کردن سایر معانی: خدشه دار کردن، منقص کردن، آسیب زدن، گزند زدن، آکمند کردن، لطمه زدن، (نادر) عیب، نقص، (مه ...
بد شکل کردن، تغییر شکل دادن سایر معانی: از شکل انداختن، بدقواره کردن، ناقص کردن
فقیر کردن، گدا کردن سایر معانی: بی چیز کردن، لات و لوت کردن، مفلس کردن
یغما، فساد، تباهی، تاراج، غنیمت، سودباداورده، پوسیده شدن، لوس کردن، رو دادن، ناگوار کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، از بین بردن، خراب کردن، فاسد شدن، خسارت وارد کردن سایر معانی: تباه کردن، (گوشت ...
خرابگر سایر معانی: (عضو قبیله ی آلمانی نژاد که اروپای غربی را مورد تهاجم قرار داد و در سال 455 میلادی شهر روم را غارت کرد) واندال، (v کوچک - کسی که به بناهای تاریخی و غیره آسیب می رساند) تبا ...
(به بناهای تاریخی و غیره) آسیب رساندن، تباهگری کردن، ویرانگری کردن، تباهانیدن، اثار هنری و تاریخی را ویران کردن، خرابگری کردن
نوعی خرابکاری اینترنتی که در آن رخنهگر با درج یا تغییر کدهایی وبگاه اشخاص دیگر را دستکاری و بازدیدکنندگان را گمراه میکند [رایانه و فنّاوری اطلاعات] ...
واژههای مصوب فرهنگستان