معنی

عیب دار کردن، از شکل انداختن، بد شکل کردن، کج و معوج کردن، زشت کردن، دشدیسه کردن
سایر معانی: از ریخت انداختن، نادیس شدن یا کردن، دگر ریخت کردن یا شدن، معیوب کردن، بدریخت کردن یا شدن، بدشکل کردن یا شدن، دژدیس کردن یا شدن، دژ اندام کردن یا شدن
[سینما] اعوجاج
[عمران و معماری] تغیر شکل دادن
[کامپیوتر] تغییر شکل دادن - تغییر شکل سه بعدی تصویر بر روی مانیتور، به طوری که به هم پیچیده یا کشیده شود. برخی از برنامه ها امکان تغییر اشیاء را به طور محاوره ای ایجاد می کنند. بعضی از تغییر شکلها نیز با " فیلتر " انجام می شود که در نتیجه تصویر کج یا شکسته می شود.
[مهندسی گاز] تغییر شکل دادن
[نساجی] تغییر شکل دادن
[ریاضیات] تغییر شکل دادن، بدشکل شدن

دیکشنری

تغییر شکل
فعل
deformکج و معوج کردن
disfigure, deform, uglifyزشت کردن
deform, disfigure, deface, misshapeبد شکل کردن
deface, botch, contort, disfigure, deform, disfeatureاز شکل انداختن
deformدشدیسه کردن
debase, addle, blemish, cripple, damage, deformعیب دار کردن

ترجمه آنلاین

تغییر شکل دادن

مترادف

متضاد

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.