کندن پوست درخت سایر معانی: کندن پوست درخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جلو گیری، ممانعت، پیش گیری سایر معانی: ممانعت، جلوگیری
دَبَران [نجوم] ستارۀ آلفای ثور که مانند نوعی غول سرخ بارز در آسمان شب است
واژههای مصوب فرهنگستان
(نجوم ـ از ریشه ی عربی) ستاره ی دبران یا الدبران (ستاره ی جفتی که زردفام و درخشان ترین ستاره ی برج ثور است)، دبران [زمین شناسی] دبران ،چشم گاو، عین الثور دبران ستاره آلفا از صورت فلکی ثور که ...
(روزنامه نگاری) ستون فرعی، مقاله ی کوتاه و فرعی (که گوشه ای از مقاله یا خبر اصلی را روشن می کند)
تحریم کردن، رای مخالف دادن سایر معانی: رای مخفی برضد شخص یا چیز، رای مخالف دادن (به ویژه در مورد پذیرش کسی به عضویت باشگاه یا سازمان)، (در اصل) گوی یا مهره ی سیاه که در رای گیری به عنوان رای ...
کاستن، کم کردن، سلب صلاحیت کردن از، شایسته ندانستن، مردود کردن سایر معانی: سلب صلاحیت کردن، فاقد صلاحیت کردن، ناشایسته کردن، ناسزاوار کردن، (ورزشکار را از شرکت در مسابقه) محروم کردن، بی بهره ...
رد، اعتراض، استثنا، استثناء سایر معانی: مگری، جداگری، مگرجویی، مگرخواهی، خواست گزینی، دلخواه گزینی، مورد استثنا، (حقوق) اعتراض رسمی به نحوه ی اجرای محاکمه یا تصمیمات اتخاذ شده (در دادگاه)، و ...
عقبی، پسین، واقع در عقب، مانع شدن، منع کردن، بتاخیر انداختن، پاگیرشدن، بازمانده کردن سایر معانی: بازداری کردن، جلوگیری کردن، سد راه شدن، باز ایستاندن، به تاخیر انداختن، دیراندن، پرویشیدن، اش ...
مانع جلو راهایجاد کردن سایر معانی: (از قبل) جلوگیری کردن، پیشگیری کردن، مانع شدن، مسدود کردن [حقوق] ممانعت کردن، جلوگیری کردن، کنار گذاشتن، مسدود کردن
باز داشتن، جلو گیری کردن، مانع شدن، منع کردن، ممانعت کردن، پیش گیری کردن سایر معانی: (معمولا با:from) جلوگیری کردن، ممانعت به عمل آوردن، نگذاشتن، (مهجور) پیشدستی کردن، قبلا انجام دادن [حقوق] ...
جلوگیری کردن از، مهار کردن، نگه داشتن سایر معانی: بازداشتن، جلوگیری کردن، خویشتن داری کردن، خودداری کردن، جلو خود را گرفتن، کف نفس کردن، محدود کردن، لگام کردن، واپاد کردن، مرزیدن، بازداشت کر ...