عتیقه، چیز غریب، تحفه سایر معانی: (شیئی که کنجکاوی و علاقه را بر انگیزد) تحفه، نادره، چیز کمیاب، طرفه، نگرانگیز، بدیعه، شگرفه، سوقات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چیز غریب، حس کنجکاوی، غرابت سایر معانی: کنجکاوی، فضولی، سر در کار دیگران کردن، (هر چیز نادر یا تازه و عجیب و غریب) بدیع، بدیعه، نادره، تحفه، شگرفه، کمیاب [ریاضیات] کنجکاوی، شگفتانه ...
[نساجی] عمل آوری سرد - پروردن سرد
اسباب بازی بچه، چیز قشنگ و بی مصرف سایر معانی: پشیز، پشیزه، گولزنک، زلم زیمبو، زیورآلات بدلی
غریب و عجیب، غیر مانوس، ناشی از هوس، وهمی سایر معانی: عجیب و غریب، (از نظر رفتار یا شکل و قیافه) شگفت آور، ناگهان و باور نکردنی، خارق العاده، نامانوس، (از نظر رنگ و طرح و سبک) ناجور، خیالی ...
بیگانه، خارجی، عجیب و غریب سایر معانی: غیر محلی، غریبه، (به طور جالب و خوشایند) شگفت انگیز، خارق العاده، کم نظیر، (گیاه شناسی - جانورشناسی) غیربومی، مرموز، خوش رنگ [زمین شناسی] غیربومی، بیگا ...
خیالی، بوالهوس، پر اوهام سایر معانی: پر تخیل، پر پندارش، شگرف، طرفه، شگفت انگیز، عجیب و غریب، خیالباف، اهل خواب و خیال، هوس باف، خیال پرداز
فضولی، کنجکاوی
1- قدیمی و پر ارزش، سزاوار نگهداری در موزه 2- زهوار در رفته، مال عهد بوق
بی دقت، غافل، مسامحه کار، غفلت کار، فرو گذار، برناس سایر معانی: فروگذارگر، کوتاهی کننده، اهمالگر، بی مبالات
لا ابالی، مسامحه کار، اهمال کار، بی علاقه، بی حال، سهل انگار سایر معانی: نامشتاق، ناخواستار، بی تفاوت، بی اعتنا، خونسرد
(فرانسه) چیز هنری، زیور هنری (معمولا اشیای کوچک هنری مانند گلدان یا سنجاق سینه)